غریبه غمگین
 
درباره وبلاگ


سلام دوستای خوبم ممنون که به کلبه عاشقونه من قدم گذاشتین امیدوارم بازم شما رو عاشق تر از روزای قبل اینجا ببینم با تشکر
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 121
بازدید کل : 71050
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 150
تعداد آنلاین : 1

onLoad and onUnload Example

<-PollName->

<-PollItems->

عشق و باز هم عشق
عشق و احساس هه در قلب من است




حس می‌کنم که وقت گذشته است

حس می‌کنم که لحظه سهم من از برگ‌های تاریخ است

حس می‌کنم که میز فاصله کاذبی است

میان گیسوان من و دست‌های این غریبه غمگین

حرفی بزن

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می‌بخشد

جز درک حس زنده بودن از تو چه می‌خواهد؟

حرفی به من بزن

من در پناه پنجره‌ام

با آفتاب رابطه دارم*



نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت10:40---13 مهر 1390
امروز انتظاری است کشنده

در میان واژگان نا معلوم،نا مفهوم

چه میکند

چه در سر دارد

چرا پرواز را به من نمی آموزد

چرا ناخوداگاهم را نمیخواند

به خود یاد داده ام

که دیگر هیچ ننویسم...

ای قلم باز من هستم و تو

تو باز آمدی بی آنکه من بخواهم

بیم دارم از آمدنت

از بودنت

حرفهایی است اینجا

کلامی است که در قلم نمی گنجد

آتشی است که تو را خواهد سوزاند

پس بگذر از من

بگذر از راز درونم

ای قلم....


باران
ساعت19:51---10 مهر 1390
باز در دلم شوری برپاگشته

به یاد آغاز بودنت ....جشنی برپاست

باز دلم دیوانه وار تنهاست

میدانم که به چشم دیدم

ولی انگار..... تنها سرابی بود

از یاد نخواهم برد

شبی که نگاهم را به نامت آسمانی کردم

شبی که تمام آرزوهای زمینی را برای آسمانی شدن چیدم

میدانم........

این را گرچه به یاد نخواهی آورد

ولی من به یادت خواهم بود

و عشقت را در سینه ام محبوس می نمایم

تا ابد....


باران
ساعت19:49---10 مهر 1390
چه لطیف است حس آغازی دوباره ...

چه زیباست رسیدن دوباره

به روز زیبای آغاز نفس کشیدن ...

و چه اندازه عجیب است ...

روز ابتدای بودن ...

وچه اندازه شیرین است امروز ...

روز میلاد تو ...

روز تو ...

روزی که آمدی ...


باران
ساعت14:14---9 مهر 1390
تراژدي يک عــشـق

درد بزرگي داشت . . .

بزرگترين، ديوانه کننده ترين و مطلوب ترين درد ها:
درد عشق . . .

زندگي ميکرد و در تب توانسوز اين درد . . .

ميسوخت و ميطپيد، در بستر اشکها . . .
بخاطر درد بزرگي که داشت . . .

و يکوقت که تصور ميکردند ، بخواب رفته،

او ديگر در تب شعله ها خاکستر شده بود . . .

او ديگر از خواب ، بيدار نشد. . .

مـــــــــــــــــــــرده بود

بخاطر درد بزرگي که داشت .


باران
ساعت8:13---8 مهر 1390
بگذار پرنده ای باشم
بی پر و بال و بی آشیانه
خدایا خسته ام از این همه تکرار بیهوده زمان
دقیقه ها همش تکرار بیهوده ماست
من تکرار ، تو تکرار
پر پرواز من را چه کسی شکست ؟
من را چه کسی فراموش کرد ؟


باران
ساعت8:44---6 مهر 1390
کـــاش مــی شـــد ســرزمـین عـشـق را

درمــیان گــام هــا تقــسـیم کـــرد

کــاش مــی شــد بـــا نگــــاه شـــاپــــرک
...
عــشق را بـــر آســمان تفــهــیم کــرد

کــاش مــی شــد بــا دو چــشم عــاطــفه

قـلــب ســـرد آســـمان را نـــاز کـرد

کـــاش مــی شــد بــا پـری از بــرگ یــاس

تــا طـلوع سـرخ گــل پــرواز کـــرد

کــاش مـی شــد بـــا نــسیم شـــامگــاه

بــرگ زرد یـــاس هــا را رنــگ کــرد


باران
ساعت13:27---5 مهر 1390


در رویاهایم

هر چقدر هم که می دوم

باز به تو نمی رسم !!

تو از دور مرا صدا میزنی که بیا !

من می دوم و فاصله ها هنوز برجاست .....

لعنت بر آنکه دایره را شناخت !!!


باران
ساعت21:07---3 مهر 1390
تقدیم به تو که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانت،

جرعه ای ازدریادردستانت

وتجسمی زیباازخاطره ایثارگل های سرخ

درمعبد ارغوانی دلت به یادگارمانده است

نخستین چکه ناودان بلندیک احساس را

درقالب کلامی ازجنس تنفس باغچه های معصوم یاس


به روی حجم سپید این صفحه می ریزم


و آن رابالهجه همه پروانه صفت های این گیتی بی انتها



به آستان نیلوفری دلت هدیه می کنم


باران
ساعت21:06---3 مهر 1390
جا برای من گنجشک زیاداست ولی !
به درختان خیابان تو عادت دارم
عادتم داده خیال تو که یادم باشد ....
یاد من هم نکنی باز به یادت باشم !


فرشاد
ساعت10:35---18 شهريور 1390
سلام
با دادن یک نظر برنده این هفته ما باشید.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 9:49 ::  نويسنده : محسن